کاروان الوصل، گمشدگان مسیر قلعه حسن خان
یک ساعت و نیم «تور اجباری» تیم اماراتی!
رفقا، توی فوتبال خیلی چیزا عادیه: گل دقیقه نودی، دعوای وسط زمین، اعتراض مربی، خراب شدن میکروفن گزارشگر و… اما اینکه یه تیم خارجی با اتوبوس رسمی و کاروان و ماشینهای سفارت و دوربین و بادیگارد، به جای قلعه حسنخان سر از گرمدره دربیاره؟! اینو دیگه باید با ماژیک فسفری تو دفتر عجایب فوتبال ثبت کرد!
البته تو ورزش و فوتبال ایران، با این سبک مدیریت دقیقاً مثل همون مدیریت “کلانِ بالا”ست که همیشه میگن رکورد زدیم! و واقعا هم رکورد زدیم ولی تو جدول آمار منفی!
یعنی اینجا انقدر اوضاع شیر تو شیریه که اگه یه روز همهچیز درست و مرتب باشه، خود مردم شک میکنن که نکنه امروز آخرالزمانه!
حالا فعلا خیلی وارد سیاست نشیم که از قصه دور نشیم.
ماجرا از اونجایی شروع شد که کاروان الوصل خوشحال و خندان، خیلی شیک سرشون تو گوشی یا در حال گوش دادن موزیک سوار اتوبوس میشن از تهران به سمت ورزشگاه شهر قدس، همهچیز اوکی، همهچیز مرتب تا لحظهای که راهور عزیز نمیدونم چرا یهو ماجراجوییش گل می کنه و با یه لبخند شیطنتآمیز میگه: «پشت سر من بیاین بچهها، یه راه میانبُر توپ بلدم!»
و اینگونه بود که ۹۰ دقیقه پرحادثه قبل از ۹۰ دقیقه اصلی بازی آغاز شد!
طبق روایت رسمی راننده اتوبوس، میلاد احترامی که انصافاً صادقانه صحبت کرده، از همون اول مسیر رو بلد بوده. حتی گفته مسئول کنارش هم مسیر رو میدونسه ولی دستور از بالا اومده بوده که : «مثه بچه آدم فقط پشت سر راهور حرکت کنید، ازش جدا نشید، هر جا رفت، شما هم برید.»
اما راهور عزیز ظاهراً خیلی تو هپروت سیر میکرده یا کلا پشت پرده چیز دیگه بوده والا نمیدونیم اینا همه حدس و گمانه! راهور به ظاهر محترم میره کلا سمت یه مسیر ناشناخته، جواب تلفنش هم در اکثر اوقات نمیداده. قشنگ شبیه کسی که دنبال کافه موردعلاقهاش توی کوچهپسکوچهها میگرده، نه کسی که داره کاروان یه تیم خارجی رو میبره ورزشگاه!
راننده یعنی همین میلاد احترامی میگه هر بار اشتباه میرفت، مسئول کناریش زنگ میزده میگفت: «داداش داری اشتباه میری!» اونم میگفت: «نه نه، دارم راه میانبر پیدا میکنم!»
اتوبوس داشت مسیر رو صاف میرفت سمت غرب که یهو همه فهمیدن رسیدن حوالی گرمدره کرج! یعنی بازیکنای الوصل احتمالاً تو اتوبوس همدیگه رو نگاه میکردن و میپرسیدن: ببخشید! اینجا همیشه قبل بازی یه تور طبیعتگردی هم میذارن؟
البته بعد اینکه این ماجرا به بیرون درز کرد، مردم هم کم نذاشتن. شبکههای اجتماعی از شوخی و طعنههای هوادارای فوتبال ترکید.
البته راننده یه نکته جالب هم گفته که: «راهور روز اول یه نفر دیگه بود، روز بازی عوض شده!» یعنی چی؟ یعنی ما داریم در مورد یه راننده راهورِ تعویضی صحبت میکنیم! این راهور تعویضی انگار کلاً با بقیه راهورها فرق داشته. شاید جیپیاس این راهور به جای ورزشگاه، تنظیم شده بوده روی «بهترین رستوران بین راهی» یا «جاده چالوس»! کی میدونه؟
یعنی هر لحظه سی چهل نفر تیم و اعضای کادر فنی الوصل توی اتوبوس امید داشتن یکی بالاخره بگه «رسیدیم!»،
در نهایت هم اون مسئوله که کنار راننده تیم الوصل بوده که نمیدونیم دقیقا مسئول چی بوده به یه روایت میگن مسئول حراست مراست بوده، به راهور پیام داده:
«داداش آبروی ما رو بردی، چرا این کارا رو میکنی؟»
راهور اونموقع تازه دیده خیلی دیگه جریان جدیه بالاخره مسیر درست ورزشگاه رو در پیش گرفته!
خلاصه تیم اماراتی، اسیرِ “جبرِ جغرافیایی کاروانی” شده بود! اوه عجب اصطلاح نغزی گفتم خب از فلسفه جبر و اختیار هم که بگذریم.
سرتون رو به درد نیارم دوستان، مهم اینه که آخرش رسیدن، هرچند با ۹۰ دقیقه تأخیر و گردش جادهای قبل از ۹۰ دقیقه بازی!
رفقا این موضوع انقد وایرال شده که از این به بعد، هرکی بخواد بره گرمدره، و بلد نباشه فقط کافیه رو گوگل مپ سرچ کنه: «مسیر اتوبوس الوصل»
تا اپیزود بعدی لبخند یادتون نره





